sarensa

I will never let you go
کاش
+نوشته شده در 14 / 4 / 1391برچسب:,ساعت12:12توسط farnaz |
بیوگرافی ریحانا

ریحانا قسمتی از نام رابین ریانا فنتی (به انگلیسی : Robyn Rihanna Fenty) است که در ۲۰ فوریه سال ۱۹۸۸ (میلادی) در شهر سنت مایکل در کشور باربادوس در منطقه کارائیب متولد شد.

او دختری معمولی بود که دوران راهنمایی اش را در مدرسه سیصد و ده ساله کامبرمیر در باربادوس گذراند. در سال 2003 با کمک دو نفر از همکلاسی هایش یک نمایش موسیقی سه نفره را اجرا کرد. در سال2004، او برنده ی مراسم دوشیزه ی زیبای کامبرمیر شد و نمایش کوتاهی اجرا کرد. او با اجرای آهنگ قهرمان از ماریا کری برنده ی جایزه ی نمایش استعدادهای مدرسه اش شد و شاید همین امر سبب ورود او به عرصه ی خوانندگی بود.

در 2003 پس از آنکه با دوستانش نمایش را اجرا کرد، دوستش او را به ایوان راجرز ، تهیه کننده موسیقی که برای مسافرت به همراه همسرش به باربادوس آمده بود معرفی کرد. او به کمک راجرز چند آهنگ را بازخوانی و ضبط کرد که به بسیاری از استدیو های آمریکایی فرستاده شد. این قطعات مورد قبول استدیوی دف جم واقع شد و مدیریت رپر دف جم، جی زی ، از او دعوت به همکاری کرد.

ریحانا، بزرگ‌ترین دختر خانواده‌است. پدرش رونالد فنتی، یک شهروند آفریقایی-ایرلندی، و مادرش مانیکا فنتی، اهل کشور گویان در آمریکای جنوبی است.

الهاماتی که از کارهای بیانسه ، آلیشیا کیدز ، و ماریا کری گرفته در کارهای اولیه اش در موسیقی بسیار آشکار است.

+نوشته شده در 13 / 4 / 1390برچسب:,ساعت20:52توسط farnaz |
زندگی نامه انریکه

نام کامل : "Enrique Miguel Iglesias Preysler"  
انریکو کوچکترین پسر خولیو ایگلسیاس ، معروف ترین خواننده ی اسپانیایی است که البته پدرش اذعان داشته که دوست داشته پسرش هر کار دیگری را پیش می گرفته تا خوانندگی اگر چه انریکو پسر خولیوی معروف بود اما از همان آغاز رابطه چندان صمیمانه ای با پدرش نداشته زیرا او بیشتر وقتش را در خارج از منزل بوده و همچنین انریکو از اینکه مادرش تنها زن زندگی پدرش نیست ناراحت بود و این شیوه را نمی پسندیده . 
انریکو در 8 می سال 1975 در مادرید اسپانیا به دنیا آمد مادرش که روزنامه نگاری به نام ایزابل بوده که 8 سال پس از تولد انریکو از پدرش جدا شده انریکو در یکی از مصاحبه هایش گفت: وقتی بچه بودم کار را برای مدتی کنار گذاشتم کاری که پدرم هرگز انجام نداد این بود که از من حمایت نکرد.او همچنین یک خواهر و یک برادر به نام های جولیا  کابلی ودارد به اضافه دو برادر ناتنی دوقلو و دو خواهر ناتنی دوقلو. 
پس از اون انریکو با پدرش به میامی میان به خاطر عملیات تروریستی که در زادگاهش در اون زمان به وقوع پیوسته بود.او موسیقی را از 13 سالگی شروع کرد و در سال 1991 قدم به دنیای موسیقی گذاشت که تاکنون بیش از 30 میلیون از نسخه های آلبوم هایش به فروش رفته و جالب این است که تنها 7 آلبوم بیرون داده. 
انریکوبه 4 زبان انگلیسی و اسپانیایی و ایتالیایی و پرتغالی تا حالا خوانده است که ترانه های اسپانیایی و انگلیسی او بیشتر مورد استقبال بوده،این  آلبوم را در 3 سال به تنهایی ضبط کرده و بدون اینکه خانواده اش بفهمند به بازار داده انریکو می گوید من هیچ وقت نمی خواستم اینو به خانواده ام بگم چون مورد تمسخر واقع می شد من برای اون خیلی احترام می گذاشتم و واقعا خواستارش بودم مثل زمانی که مثلا شما دارید شام می خورید و به پدرتان می گویید من می خواهم خلبان شوم و او هم در جواب می گوید حرف اضافی نزن و شامتو بخور من هیچ وقت نمی خواستم اینو بشنوم. 
خواندگانی چون لایوئل ریچی در زمان جوانی روی او تاثیر گذاشته بودند .پس از آن آلبوم دیگری را به بازار عرضه کرد که برنده ی جایزه ی گرمی شد او حتی موفقیت های دیگری را نیز تا سال 99 به چنگ آورد و ترانه های بایلاموس او به صدر صد آهنگ برتر در سپتامبر در انگلستان رسید. 
انریکو تا کنون 116 جایزه پلاتینیوم رکورد و 227 جایزه  (بهترین دستاوردهای هنری) را گرفته.می توان گفت انریکو می خواهد رکورد پدرش را بزند پدرش 250 میلیون نسخه از آلبوم هایش را فروخته که انریکو در صدد است این رکورد را بزند.

 

انریکو هچنین در فیلم روزی روزگاری در مکزیک  به کارگردانی رابردت رودیگوئز همراه بازیگرانی مانند آنتونیو باندراس و جانی دپ شرکت کرده. 
انریکو اصلا ساعت به دستش نمی بنده اما مشخص نیست که چرا در یک تبلیغ ساعت شرکت کرده و اونو به مشتش بسته همچنین انریکو آدم ولخرجی نیست و عادت به ولخرجی نداره و همیشه پول کمی در جیبش می گذاره اما معلوم نیست که وقتی با آنا بیرون میره چقدر پول همرا خودش می بره!؟!انریکو به کلاه آبی علاقه منده و بین کارتونها هم از باگز بانی و پینوکیو خوشش میاد همچنین بهترین هدیه کریسمسو سپری کردن اوقات با دوستانش می دونه و همه جور مجله ای هم می خونه.

ازدواج: 
انریکو ایگلسیس خواننده محبوب اسپانیا یی (من و همه ) با آنا کورنیکو فا تنیسور روسی ازدواج کرد . این زوج طی مراسمی مخفیانه در پورتو والارتا مکزیکو با یکدیگر ازدواج کردند . هیچ کس از این ازدواج اطلاع نداشت تا این که آنا خانومش در یک مسابقه تنیس خیریه بدون مقدمه رو به تماشاگران کرد و به آنها اعلام کرد که یک ماهی است که با انریکو ازدواج کرده است. او در حالی که می خندید گفت : می دانم همه شما شوکه شدید . ولی این تصمیم من و انریکو بود . می خواستیم یک ماه بدون درد سر در کنار هم باشیم و ماه عسل خود را با آرامش برگزار کنیم . باید بگویم انریکو همسر بی نظیری است و خوشحالم که با او ازدواج کرده ام . 
آنا کورنیکوفا تنیسور مشهور روسی در سپتامبر 2002 به خاطر کمردرد از دنیای حرفه ای تنیس خداحافظی کردو اکنون بیشتر در مسابقات خیریه شرکت می کند . او در یکی از همین مسابقات با انریکو آشنا شد که این آشنایی پس از مدت کوتاهی منجر به ازدواج
شد

+نوشته شده در 13 / 4 / 1390برچسب:,ساعت20:48توسط farnaz |
نگاهه سنگی

 

با نگاه سنگیه تو دل من شکستنی بود

همه ی دارو ندارم حالا دیگه رفتنی بود

یه خداحافظ ساده گفت و گوی اخر ما

حسرت عاشقی مونده رو دل دربه در ما

خیلی خواستم بمونی نشد

منو عاشق بدونی نشد

ببخش اگه اخر عشق ما

چیزی جز پشیمونی نشد

خیلی خواستم بمونی نشد

منو عاشق بدونی نشد

ببخش اگه اخر عشق ما

چیزی جز پشیمونی نشد

منو تنهایی و گریه شاید این قسمت من بود

التماس توی چشمام واسه ی عاشق شدن بود

تو به من خندیدی رفتی حتی یک نگاه نکردی

رفتنت واسه همیشه است میدونم بر نمی گردی

خیلی خواستم بمونی نشد

منو عاشق بدونی نشد

ببخش اگه اخر عشق ما

چیزی جز پشیمونی نش

دخیلی خواستم بمونی نشد

منو عاشق بدونی نشد

ببخش اگه اخر عشق ما

چیزی جز پشیمونی نشد

منو تنهایی و گریه شاید این قسمت من بود

التماس توی چشمام واسه ی عاشق شدن بود

تو به من خندیدی رفتی حتی یک نگاه نکردی

رفتنت واسه همیشه است میدونم بر نمی گردی

خیلی خواستم بمونی نشد

منو عاشق بدونی نشد

ببخش اگه اخر عشق ما

چیزی جز پشیمونی نش

دخیلی خواستم بمونی نشد

منو عاشق بدونی نشد

ببخش اگه اخر عشق ما

چیزی جز پشیمونی نشد

ivan & benyamin & anush

+نوشته شده در 18 / 12 / 1389برچسب:,ساعت18:13توسط farnaz |
نامرد

 

نامرد....!

 

به شهر رنگ ها رفتیم گفتی زرد نامرد است
اگر رنگی تو را در خویش معنا کرد نامرد است
تو تصویر منی یا من در این آیینه تکرارم؟
جهان آیینه جادوست ! زوج و فرد نامرد است
چقدر از عقل می پرسی؟ چقدر از عشق می گویی؟
از این بازآی نا اهل است از آن برگرد نامرد است
نه دل در عقل می بندم ، نه سر در عشق می بازم
که این نامرد بی درد است و آن بی درد نامرد است
بیا پیمان ببندیم از جهان هم جدا باشیم
از این پس هرکه نام عشق را آورد نامرد است

+نوشته شده در 28 / 8 / 1389برچسب:,ساعت20:31توسط farnaz |
چیزی شده(2afm)

آرمين 2afm

چيه چيزي شده ؟ چرا ساكتي ؟
دوست داري من نباشم تا كنارت باشه كي ؟
شنيدم از من دلسرد شدي به تازگي
شاديهاتو تقسيم ميكني با يكي
ديگه كه دوسش داري و تو روش حساسي
روش داري عقايد خيلي شيك و وسواسي
اينقده اونو ميخواي
كه اگه با اون بودي و منو اتفاقي جايي ديدي نشناسي
گفتم غرورمم زير
پاهات بذار له بشه
رفتي نذاشتي حتي دوستيمون به سال بكشه
تو عين نداريا واسه تو هر كاري كردم و بي معرفت نيومد يه بار به چشت
هرچي راجع بهت

فكر ميكردم شد نقش بر آب .. آواره آمارت بدجور همه جا پخشه الان
كاري كردي

كه حتي زندگي سخته شه برام .. بگو بينم كي تو زندگيت پر نقشه الان ؟
اونم
مثل منه و تعصب داره رو تو ؟
دوست داره همه جوره حفظ كنه آبروتو ؟
مثل من حاضره با دنياهم عوض نكنه حتي .. يه دونه از اون تاره موتو ؟
يا كه بر عكس نسبت به تو بي ارزشه ؟بگو چي كم گذاشتم واسه تو اين رسمشه ؟

كه جواب خوبيمو بدي با بديات
مگه نميگفتي فرق كردي با قديمات ؟
خاطراتو فراموش ميكنم مو به موشو برو با هر كي
كه دلت ميخواد رو به رو شو
بدون ديگه واسه من مرده كسي كه يه روزي با دنيا
عوض نميكردم يه دونه موشو
چه خوش خيالم به فكر اينكه دوباره تو بهم
زنگ ميزني شبا تا صبح بيدارم
عيب نداره تو اين شبا كه واسه ما سخته خواب
تو با خيال راحتت بگير تخت بخواب
نگران منم نباش و آروم يواش 
چشماتو ببند بودن از ما داغون تراش

كه حالا همه چي رو سپردم به دست فراموشي
خوب ميدونم كه حالا با كس ديگه هم آغوشي
اينا رو ميبينم و ميسازم 
بازم با غمتو
اينو بدون يه روزي ميگيره آهم دامنتو
آخه تا من يادمه
تو با راحتي ..منو تنها گذاشتي تو اوج ناراحتي
كاري كردي كه به يه فكر خراب
رسيدم .. فكر كثيفمو حتي تا خلاف كشيدم

وقتي ميديدم نيستي اما يادت اينجاست
وقتي نميشد من و تو با هم ما بشيم باز
خاطراتو
فراموش ميكنم مو به موشو برو با هر كي كه دلت ميخواد رو به رو شو
بدون ديگه

واسه من مرده كسي كه يه روزي با دنيا عوض نميكردم يه دونه موشو
هنوزم بوي عطرت چندتا دونه ي مشكي از اون موي لختت
روي تخته
..
تختي كسي كه هميشه ميشدي روش تو بفلم ولو
تو كه رفتي .. نميشكوندي اقلا دلو
با زخم زبونت
رسم زمونه اينه رابطه هايي كه به هم وصله نمونه
خيلي خوب ديگه همه چي بسه تمومه هر چي خدا بخواد همه چي دسته همونه
ولي بدون تو هم يه كم نه آخرشي
منه ساده رو بگو ساختم با همه چي

نميخوام سر صحبت الكي هي بي مورد باشه .. اصلا تو خوبي هر چي تو ميگي باشه
ديگه اسمتم تو زندگيم باشه نحصه
هر بلاييم سرم آوردي ناز شصتت
بهتره اصلا نمونيم با هم ما يه لحظه ..اميدوارم دل تو هم باشه از من خسته

خاطراتو فراموش ميكنم مو به موشو برو با هر كي
كه دلت ميخواد رو به رو شو
بدون ديگه واسه من مرده كسي كه يه روزي با دنيا
عوض نميكردم يه دونه موشو
آرمين .. تو اي اف ام

+نوشته شده در 9 / 8 / 1389برچسب:,ساعت18:40توسط farnaz |

 
 

چه لاک خوش رنگی چه آرایشی داری
چه دوست پسر خوبی چه آرامشی داری
وقتی تو ای اف امی نیس دیگه به تو فکر کنه
روزی صد بار زنگ بزنه تو رو چک کنه
راستی شنیدم تو دیگه از ما خسته شدی
شنیدم به یه کسه دیگه ای وابسته شدی
به دوست پسر جدیدت مبارک باشه
اصلا مگه میشه سلیقه ی شما بد باشه
میگن خیلی باهم خوشین خب خدارو شکر
یکیم پیدا شد و دل شما رو برد
منم که واسه رسیدن به تو بی امیدم
تا جایی که یادمه هی دنبالت میدوییدم
بزار بگم حالا که داری میری راحت
بی لیاقت گفتی تا تهش باهاتم ولی دیدی طاقت
نیاوردی و یکی دیگرو جایگزینه من اوردی
و خیلی راحت تو آبروی من و بردی

یه روزی فقط دستای تو بود تو دستم ولی حالا حسابی وا نمیکنم روت اصلا
همرو میپیچیدم و پا شدی رو دستم خدایی تو وجوده تو احساسی بود اصلا

دیگه برو فکر منم نباش و راحت
با هرکی هستی باش منم هواش و دارم
هرکی که با تو یا یه جورایی آشناس با تو
با این که بد بودی ولی باز شانس با تو
چون من حالیمه هنوزم حرمت نون و نمک
با این که همه حرفای تو دروغ بود و کلک
ما که از همه خوردیم خب میگیم توام روش
میتونی این موزیکو بدی با صدای بلند گوش
میدونی امثال تو دور و ورم پرن کوش
اون که باب میل منه و من بی تابشم
اون که به چشم نیاد بزرگترین ایرادشم
حتی به بدترین شکل بزنن زیرابشم
بازم دونسته با دروغاش سیاه بشم
اون که به یادش من زیره بارون پیاده شم
قدم میزنم اما نیست عین خیالشم
من تو فکرش و اون بی استرس میخوابه شب

یه روزی فقط دستای تو بود تو دستم ولی حالا حسابی وا نمیکنم روت اصلا
همرو میپیچیدم و پا شدی رو دستم خدایی تو وجوده تو احساسی بود اصلا


شاید طبق معمول با یه شیشه مارتینی مستی
یا با دوست پسرت داری توی پارتی میرقصی
یا شایدم اون و مثل من آزارش میدی
یا خیلی ولو روی تخت ماساژش میدی
مثل من حرصت میده که دیوونه بشی
سرش داد بزنی بگی تو خونه بشین
بگی جای نرو دوره همرو خط بکش
ولی خودت جلو آینه بکشی خط چشم
که به قرارت برسی و تو با اون باشی
میگن شیفتش شدی تابع قانوناشی
آخه مگه یه آدم تا این حد میشه بی رحم
نبودی ببینی تو نبودت چی کشیدم
آواره کوچه خیابونا شدم عین بی خونه ها درست عین دیوونه ها
با خودم حرف میزدم میگفتم بر میگرده میاد میمونه پیشم
فکر میکردم میدونی نباشی دیوونه میشم

یه روزی فقط دستای تو بود تو دستم
فکر میکردم میدونی نباشی دیوونه میشم
ولی حالا حسابی وا نمیکنم روت اصلا
همرو میپیچیدم و پاشدی رو دستم
فکر میکردم میدونی نباشی دیوونه میشم
خدایی تو وجوده تو احساسی بود اصلا

+نوشته شده در 9 / 8 / 1389برچسب:,ساعت18:10توسط farnaz |
منم بازی...

سلام دوستای گلم

من محمود هستم و به پیشنهاد فرناز جون قراره توی اداره ی این وبلاگ بهش کمک کنم

البته هنوز فرناز مدیره ها...

امیدوارم  زود زود به حضورم عادت کنید

اگر هم نکردید مشکل خودتونه(شوخی کردم)

خب کارمو با یه غزل خوشگل از مهدی فرجی شروع میکنم: 

می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین نقطه ی دنیا بشوی

ساده نگذشتم از این عشق ، خودت می دانی
من زمینگیر شدم تا تو ، مبادا بشوی

آی ! مثل خوره این فکر عذابم می داد ؛
چوب ما را بخوری ، ورد زبان ها بشوی

من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم
من که مرداب شدم ، کاش تو دریا بشوی

دانه ی برفی و آنقدر ظریفی که فقط
باید از این طرف شیشه تماشا بشوی

گره ی عشق تو را هیچ کسی باز نکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی

در جهانی که پر از  وامق و  مجنون شده است
می توانی عذرا باشی،  لیلا بشوی

می توانی فقط از زاویه ی یک لبخند
در دل سنگ ترین آدم ها جا بشوی

بعد از این، مرگ نفس های مرا می شمرد
فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی

+نوشته شده در 22 / 7 / 1389برچسب:,ساعت12:40توسط farnaz |
کافی نت

 این داستان نیست،واقیعت جامعه هست.خیلی افراد هستن که بافریب دادن دخترهای معصوم،آنها را به جاهای شیطانی میکشند تا بتوانند عقده های جنسی خودشان را خالی کنند.امیدوارم شما دوستان عزیز همیشه مراقب خود و خانواده خودتات باشد.خوشحال میشم نظرات و پیشنهادات خودتان را درمورد ابن واقیعت بیان کنید

اگر خواستید بخونید بگید تا رمز ادامه مطلب رو بهتون بدم

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
ramz ra vared konid
ادامه مطلب
+نوشته شده در 9 / 7 / 1389برچسب:,ساعت20:16توسط farnaz |
خروس های فشن

 

امیدوارم ازین عکسا خوشتون اومده باشه

+نوشته شده در 8 / 7 / 1389برچسب:,ساعت14:13توسط farnaz |
بیوگرافی emminem

 نام اصلی:مارشال بروی مترس سوم(معروف به اسلیم شیدی)

تولد:17 اکتبر 1972

محل تولد:دیترویت در میشیگان امریکا

سبک:رپ

دیگر فعالیت ها:رپر، تهیه کننده ی موزیک، بازیگر، نویسنده تکست

الات موسیقی:...

سال فعالیت:1995 تا حالا

اطلاعات خوتننده:

امینم خواننده بازیگر  و تهیه کننده امریکایی خیلی زود در سال 1999 وقتی اولین البومش منتشر کرد به محبوبیت رسید جایزه " گرمی " را به دست اورد

او اصلیتی چندگانه دارد که عبارتند از :اسکاتلندی، انگلیسی، ژرمنی و سوئیسی که به خانواده گسترده او باز میگردد.

اوبا مادر فقیر خود چنان زندگی کرد که پدرش قبل از جشن 2سالگیش از انها جدا شد و هرگز با انها ارتباطی برقرار نکرد.

در دوازده سالگی مارشال ان دو به شهر های مختلفی در منطقه سفر کردند و زندگی خود را ادامه دادند.

بعد از سالهایی که بی پدر زندگی کرد در سن 14 سالگی خوانندگی رپ خود را در گروه جوان "بیس مینت پروداکشن" شروع نمود.

وقتی به دبیرستان رفت در تمام مبارزات خیابانی رپ شرکت می کرد و موفق می شد اما این موفقیت با او در درس ها همراه نبود تا اینکه در کلاس درجه 9 دبیرستان اخراج شد.

البوم چهارم او با حاشیه ای جالب همراه بود و انکه اولین ترک ان اهنگی بر ضد کارهایی که مایکل جکسن با پوست خودش کرده بود ، بود.

 

+نوشته شده در 7 / 7 / 1389برچسب:,ساعت11:42توسط farnaz |
عکس دیوید ویا

 

واسه همه کسایی که مثل من عاشق ویا هستن(فریبا)

 

+نوشته شده در 6 / 7 / 1389برچسب:,ساعت21:51توسط farnaz |
عکس های رابرت

ax rabert joon

ax rabert joon

ax rabert joon

ax rabert joon

 ax rabert joon

+نوشته شده در 6 / 7 / 1389برچسب:,ساعت13:10توسط farnaz |
زندگی نامه آرمین 2 ای اف ام

 

 

 ام:ارمین   لقب:۲ای اف ام  ساکن:شهرک امید تهران پارس.مجرد یه خواهر داره.رنگ مورد علاقش:قهوه ای سوخته و سبز ارتشی.۴ساله سبک رپ کار میکنه.اولین اهنگ حرفه ای خودشو رقص جاماییکایی میدونه.لقب خودشو به خاطر این گذاشته که قبلا عضو یه گروهی با این اعضا بوده:ارمین علی فرهاد مهرداد.

 

نام :ارمین

نام خانوادگی: زارعی

لقب: 2afm

ساکن :شهرک پارس تهران

مجرد و یه خواهر داره

رنگ مورد علاقه: قهوه ای و سبز ارتشی

دلیل لقب: قبلا توی یه گروه بوده که اسماشون :ارمین علی فرهاد مهرداد بوده

+نوشته شده در 5 / 7 / 1389برچسب:,ساعت15:38توسط farnaz |
درد من

 نمی دانم چرا ماتم گرفتم

میانه دردو رنجم تک نشستم

یه بار شاهانه بر درخت تکیه کردم

باز هم اما به سختی ارام گرفتم

دلم را نمی دانم چه جوری

مثله سابق باز ببینم

دیشب اما به یادش کمی ارام گرفتم

سرم را بر زانوانم محکم فشردم

شاید انگه بود که نفهمیدم

چه جوری میانه غم ها تک نشستم

تک نشستم تک پریدم تک گریستم

بیاده ان که دوستش میدارم

دلم سخت در سینه می تپد امشب

شاید که بازم عاشقی پژمرده دیدم

هه چه اسان حرف میزنم

خودم هم عاشقم و سخت دلباختم

به او گفتم فراموش کردنت کمی سخته

گفت فراموشم نکن و تنها بمان با خاطره هام

دو چشمم اشک شد اما باز هم

به او گفتم دوستت می دارم

او به حرفه من خندید و بازهم

تکرار می کرد حرف خود را

دلم از دسته او سخت شکست

دله خاک الودم را داد به دستم

مرا پس زد ولی بازم او را می پرستم

خودم را جمع کردم در ان لحظه

سرم را بالا گرفتم بادلی پر از خون گفتم

ای که دله مرا شکستی     

 برو اما نفرینم با توست تا وقتی زنده هستی

دلم را شکستیو رفتی بدان که خیلی پستی

مرا تنها رها کردی

اما حال می فهمم تو انکه من می خواستم نیستی

برو راحت بذارم من از تو و درد عشقم نمیگریم

من بر سرنشته شوم خود می گریم

تو این دنیا دل خونین زیاد است

چه خوش باشد دله من که به انها پیوند خورده

دل خونین دارم ولی شادم

که مثله تو دلی از جنس اهن من ندارم

گفت ای غریبه ازرم مده

اگر بدی کردم به تو باید ببخشی

که این رسم عاشقو معشوق پرستیست

به او گفتم نه من عاشقم نه تو معشوق که بپرستمت

تورا دوست داشتم اما حال پشیمانم

می دانم که روزی باز می گردی

برو که هیچ گاه احساسم را درک نکردی...!

+نوشته شده در 3 / 7 / 1389برچسب:,ساعت20:10توسط farnaz |

 *هیچوقت برای لذت بردن از زندگی و برای عوض شدن دیر نیست*

*بزرگترین آزادی بشر،توانایی تصمیم گیری و انتخاب نگرشهای خویشتن است*

*محرومیت،استعدادهایی را شکوفا میسازد که در ازادی پوشیده می مانند*

*امکان تغییر در زندگی هست زیرا دیگران این کار را کرده اند*

*یکی از مهمترین مهارتها در آرام بودن فکر نکردن به مسائل کوچیک است دومین مهارت کوچک شموردن تمام مسائل است*

+نوشته شده در 3 / 7 / 1389برچسب:http://www,loxblog,com/editor/popups/images/smiley/msn/294,gif,ساعت20:9توسط farnaz |
زيباساز وبلاگ | آیکُن